English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
computed goto U جهش بر مبنای محاسبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
ration basis U مبنای محاسبه جیره غذایی
ration scale U مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
Other Matches
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
flops U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop U اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops U اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
hexadecimal U مبنای 61
ternary U در مبنای سه
rationale U مبنای کار
base of fire U مبنای اتش
datum line U خط مبنای سنجش
refrence U مبنای مقایسه
ration basis U مبنای جیره
on trust U بر مبنای اعتبار
number base U مبنای عددی
fixed radix U با مبنای ثابت
fuselage refrence line U خط مبنای بدنه
force basis U مبنای یکان
monetary base U مبنای پولی
mobilization base U مبنای بسیج
fire base U مبنای اتش
tax base U مبنای مالیاتی
ternary U سه مبنایی در مبنای سه
basic of issue U مبنای توزیع
unit of issue U مبنای توزیع
computer based U بر مبنای کامپیوتر
data base U مبنای اطلاعات
binary number system U سیستم مبنای دو
sentience U مبنای حس وحساسیت
troop basis U مبنای یکان
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
meteorological datum plane U ایستگاه مبنای هواسنجی
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
mission load U بار مبنای عملیاتی
base reserves U اماد مبنای ذخیره
wartime load U بار مبنای ناو
fire support base U مبنای پشتیبانی اتش
datum sweeping mark U علامت مبنای روبش
basic tactical unit U یکان مبنای تاکتیکی
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
software base U مبنای نرم افزار
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
chart datum U مبنای عمق نقشه
troop basis U مبنای واگذاری یکان
datum plane U سطح مبنای ارتفاع
datum plane U سطح مبنای اب دریا
force basis U یکانهای مبنای هر قسمت
hydrographic datum U سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
keypad U و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
line of site U خط تراز یا مبنای افق توپ
plane of fire U سطح مبنای مسیر تیراندازی
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
reference number U اعداد مبنای نشانه روی
basic load U بار مبنای مهمات یا وسایل
b U ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
production base U مبنای تولید یا تولیدات ملی
peak load pricing U قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
altitude datum U سطح مبنای ارتفاع سنجی
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
pay grade U ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu U لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ambulance basic relay post U پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
denary notation U سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
time preference theory of interest U نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
hexadecimal notation U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
underconsumption theory of U نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
base logistical command U یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
hex U نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
gyro plane U سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
parametric estimate U براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
marginal productivity theory of U نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
opportunism U بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
prediction U محاسبه
predictions U محاسبه
calculation U محاسبه
computations U محاسبه
analysis U محاسبه
computation U محاسبه
computing U محاسبه
slide rules U خط کش محاسبه
slide rule U خط کش محاسبه
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hex U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
hexadecimal notation U صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
uncomputable U محاسبه ناپذیر
unit of account U واحد محاسبه
nautical slide rule U خط کش محاسبه دریایی
design load U بارمبنای محاسبه
recalculation U تجدید محاسبه
approximations U محاسبه ملایم
computable U محاسبه پذیر
calk U محاسبه کردن
computational U اشتباه در محاسبه
calculation sheet U برگ محاسبه
calculating machine U ماشین محاسبه
calculating factor U ضریب محاسبه
calculated field U فیلد محاسبه
computational U مربوط به یک محاسبه
approximation U محاسبه ملایم
computability U قابلیت محاسبه
arithmetic unit U واحد محاسبه
account U محاسبه نمودن
double counting U محاسبه مضاعف
accounting price U قیمت محاسبه
dyscalculia U محاسبه پریشی
cam calculation U محاسبه کرو
predicted U محاسبه شده
engineer's scale U خط کش محاسبه مهندسی
computation U نتیجه محاسبه
computations U نتیجه محاسبه
miscalculations U محاسبه اشتباه
miscalculation U محاسبه اشتباه
computes U محاسبه کردن
designs U طرح و محاسبه
compute U محاسبه کردن
computed U محاسبه کردن
design U طرح و محاسبه
computable function U تابع محاسبه پذیر
ration factor U ضریب محاسبه جیره
recalculation method U روش محاسبه عدد
incomputable U غیر قابل محاسبه
reculaulation order U تنظیم محاسبه مجدد
load adjuster U خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
manual recalculation U محاسبه مجدد دستی
optimal recalculation U محاسبه مجدد بهینه
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
computed price U قیمت محاسبه شده
integral calculus U محاسبه انتگرال [ریاضی]
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
automatic recalculation U محاسبه مجدد خودکار
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
computing U سرعت محاسبه یک کامپیوتر
computation U نتیجه شمارش محاسبه
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
natural recalculation U محاسبه مجدد طبیعی
evaluating U محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates U محاسبه یک مقدار یا کمیت
tallying U محاسبه چوب خط زدن
evaluate U محاسبه یک مقدار یا کمیت
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
evaluated U محاسبه یک مقدار یا کمیت
computations U نتیجه شمارش محاسبه
predicted U از قبل محاسبه شده
tallies U محاسبه چوب خط زدن
tally U محاسبه چوب خط زدن
tallied U محاسبه چوب خط زدن
calculated altitude U ارتفاع محاسبه شده
f U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
e U رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
e r p U برنامهای که امریکا از سال 7491تا 1591 بر مبنای پیشنهادشانزده کشور اروپایی
algorithms U محاسبه عددی حساب رقومی
box U مربع روی ورقه محاسبه
ration cycle U سیکل محاسبه جیره 42ساعته
compute U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
evaluations U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluation U عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
computes U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computed U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
algorithm U محاسبه عددی حساب رقومی
boxes U مربع روی ورقه محاسبه
strategically <adv.> U طرح ریزی [محاسبه] شده
design for flexture and shear U طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
measure U روش محاسبه اندازه یا کمیت
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
computer generations U روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
elastic design U طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
computable U آنچه قابل محاسبه است
basis of freight U پایه محاسبه هزینه حمل
interpolations U محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
scaling law U ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
basket purchase U خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
interpolation U محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
fox U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com